قدر آینه بدانیم چو هست ...

ساخت وبلاگ

Tuesday, March 23, 2021

قدر آینه بدانیم چو هست ...

گاهی لازم است چشم های خود را ببندیم و به داشته هایی که داریم فکر کنیم . قدر این همه نعمتی را که داریم بدانیم . اگر سالم هستید بدانید که بالاترین نعمت را دارید قدر این تندرستی را بدانید . اگر وقت کافی برای استراحت دارید قدر بدانید. خیلی ها بقدری مشغله دارند که وقت سرخاراندن هم ندارند!

شوربختانه ما وقتی قدر داشته هایمان را می دانیم که ان ها را از دست بدهیم . چشمانی به این شگفت انگیزی داریم که به ما امکان دیدن این همه رنگ های زیبا و طبیعت با شکوه اطرافمان را به ما می دهد . چشمانی که هر روز می توانیم طلوع و غروب خورشید و آسمان آّی زیبا و طرح های بدیع و حیرت آور ابرها را تماشا کنیم . چشمانی که می توانیم چهره عزیزمان را نگاه کنیم ... ولی قدر آن را نمی دانیم یک ساعت چشمان خود را ببندید وسعی کنید بدون دیدن کارهای روزمره را انجام دهید تا بدانید چقدر زندگی مشکل و حتی گاهی ناممکن می شود ؟

ساعتی آب و برق  را قطع کنید ببینید چقدر زندگی بدون این امکانات رفاهی سخت است ...

بقول اقبال لاهوری

قدر آبنه بدانیم چو هست

نه در وقت که افتاد و شکست

 

ولی افسوس که همه ما همواره به نداشته هایمان فکر می کنیم و حسرت چیزهایی را می خوریم که نداریم ! این است که افسرده و دلگیر می شویم . مدام خود را با دیگران مقایسه می کنیم . این مقایسه ها جز حسرت چیزی در پی ندارند

هر یک از ما وجودی بی همتاست که نظیری ندارد . می گویند در ننیا حداقل 5 نفر وجود دارند که شباهت ظاهری خیلی زیادی به شما دارند ! نمی دانم این ادعا تا چه حد صحت دارد ولی چیزی که در آن تردید ندارم این است که جتی یک نفر هم در کل دنیا پیدا نمی شود که از نظر استعداد های درونی و توانایی های فردی  دقیقا ًشبیه شما باشد . چنین موجود منحصربفردی چرا باید مدام خودش را با دیگران مقایسه کند واز همه بدتر از دیگران تقلید و الگو برداری کند ؟  بزرگترین رسالتی که ما داریم این است که جوهره ذاتی و درونی خودمان را کشف و شکوفا کنیم . بقول صانب تبریزی  :

گوهرنمای جوهر ذاتی خویش باش

خاکش به سر که زنده به نام پدر بود

این قدرنشناسی و خودکشی شخصیتی که همه ما کم و بیش مرتکب آن شده ایم بدترین ستمی است که در حق  خود روا داشته ایم همین بی اعننایی به قدر و ارزش خودمان باعث می شود که در برابر هر کس و ناکسی سر خم کنیم و پند آن شاعر بلند همت حکیم عمر خیام نیشابوری  را نادیده بگیریم که می فرماید :

یک نان به دو روز اگر بود حاصل مرد

از کوزه شکسته‌ای دمی آبی سرد ...

مامور کم از خودی چرا باید بود؟

یا خدمت چون خودی چرا باید کرد؟!

و در پایان جا دارد یادی هم از ابن یمین فریومذی ، شاعر کشاورز پیشه دوره سربداران کنم  که در قطعه ای همین مضمون را به گونه ای دیگر بیان می کند :

اگر دو گاو به دست آوریّ و مزرعه ای

یکی وزیر و دگر را امیر نام کنی

هزار مرتبه بهتر که بامدادِ پگاه

کمر ببندی و بر چون خودی سلام کنی !

 

...............م.ت 3 فروردین ماه 1400

 

 

 

حالا يا فردا حركت مي كنم بطرف كرمانشاه...
ما را در سایت حالا يا فردا حركت مي كنم بطرف كرمانشاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : memco1397 بازدید : 126 تاريخ : پنجشنبه 12 فروردين 1400 ساعت: 0:58