نقد فيلم مارموز

ساخت وبلاگ

Sunday, January 13, 2019

نقد فيلم مارموز

به بهانه نمايش آن در سينما عصر جديد ممكو

جمعه شب 21 ديماه 1397 سانس ساعت 20

كارگردان : كمال تبريزي

با بازي حامد بهداد – ويشكا آسايش – آزاده صمدي

مانی حقیقی،  محمد بحرانی، رضا ناجی نیز از دیگر بازیگران فیلم مارموز هستند.

خلاصه داستان فيلم :

 قدرت صمدی ( با بازي حامد بهداد ) ملقب به قدرت شب پره و قدرت سه ضرب از جمله تندروهاي اسلامي است كه روياي نماينده شدن را در سر مي پروراند و براي رسيدن به اين هدف همه تلاش خود را مي كند. در اين ميان رد صلاحيت مي شود و اقداماتي انجام مي دهد كه ماجراهاي فيلم را رقم مي زند .

تغيير نام فيلم

نام فيلم در ابتدا  «خودسر» بوده و بعدا به مارموز تغيير نام داده است شايد سازندگان فيلم به اين وسيله خواسته اند تماشاگر را به ياد فيلم مارمولك ديگر ساخته كمال تبريزي بيندازند كه البته اين فيلم هيچ سنخيتي با آن فيلم ندارد

 

 مارموز را شايد بتوان در رده  فيلم هاي طنز قرار دارد . چون بيشتر بن مايه هاي طنز سياه را دارد تا كمدي . ولي بين اين دو حالت سرگردان است .

طنزي كه در فيلم مارموز مي بينيم طنز عميق و مايه داري كه باعث تفكر شود نيست چون هم بايد خنده دار باشد و هم بيننده را به فكر بيندازد . فيلم بار انتقادي ندارد چون بيشتر مضحكه است تا اتتقاد ... حتي بار سياسي هم ندارد چون بوضوح طرف كسي را نمي گيرد و فقط به طرح وضعيت جناح ها بسنده مي كند . شخصيت قدرت ملغمه اي از افراد جناح راستي و اصلاح طلب كه گاهي نمي دانيم دارد اداي احمدي نژاد را در مي آورد يا روحاني را ؟!  فبلمساز نخواسته است خود را درگير اعتراضات سياسي كند كه ممكن است جناح هاي چپ و راست به ديدن فيلم به فيلمساز وارد كنند و از اين جهت فيلم خنثي ايي را ساخته است .

در فيلم به طيف وسيعي از مشكلات عديده اين روزهاي جامعه پرداخته شده است از  وزارت ارشاد و مجوزهايي كه به كنسرت هاي  موسيقي داده مي شود تا برهم زدن كنسرت ها و ناتواني وزير ارشاد در مقابله با اين عناصر خودسر ... و نيز رد صلاحيت هاي سليقه اي  شورای نگهبان كه گاهي راي  تایید صلاحیت‌هاي خود را نيز نقض مي كند 

 

در مقايسه با مارمولك فيلم بسيار ضعيف تري است گاهي كارگردانان و فيلمسازران ما بجاي اينكه روندي صعودي را طي كنند تنزل مي كنند و اين در آخرين ساخته كمال تبريزي بخوبي ديده مي شود

فيلم با سخنراني حامد بهداد در پس‌زمینه‌ای از دیوار مجلس شروع مي شود و با همين تم تمام مي شود و تازه آن موقع است كه مي فهميم اين هجويه اي بيش نبوده است . اتفاقا اگر فيلم هم جاذبه اي دارد بخاطر همين بازي و بازي هاي روان ديگر است

ویشکا آسایش  طبق معمول بازي نقش خود را به  رواني ایفا می‌کند

 

اطلاق رنگ سرخ براي اصولگرايان و آبي براي اصلاح طلب شگرد جالبي است براي اينكه مستقيم نامي از هيچ گروه و جناحي برده نشود ولي ما حقيقتا نمي دانيم فيلم جانب كدام جناح را گرفته است در بعضي صحنه هاي تيغ را به روي جناح اصلاح طلب مي كشد و گاهي هم كارهاي افراطي جناح اصولگرا را به سخره مي گيرد .

افرادي از طبقه پایین جامعه  كه اين روزها زمام امور را بدست گرفته اند و سواد آنها بقدري كم است كه گاهي حتي كلمات را هم بدرستي نمي توانند ادا كنند

همه تلاش تبريزي بخاطر فيلم نامه اي بدي كه نوشته شده است هدر رفته است . شايد بخاطر اينكه آيدين سيا سريع بيشتر يك روزنامه نگار است تا فيلمنامه نويس و همين صدمه زيادي به فيلم زده است و سبب شده اين همه صحنه هاي غلو آميز شعاري وارد فيلم شود .

همين موضوع باعث شده كه بازي خوب حامد بهداد هم جلوه اي نداشته باشد چون كاراكتري كه برايش نوشته شده . واقعا آنچه در فيلم بيان مي شود معلوم نيست هجويه اي براي حماقت هاي توده مردم است يا جناح هايي كه مي خواهند به هر وسيله اي شده است قدرت را قبضه كنند.

بن مايه فيلم ما به ازاي خارجي ندارد ولي مدام اشاره به گفته ها و حرفهايي دارد كه بين مردم كاملا شناخته شده اند . از جمله بيان  كلمه « تكرار مي كنم » كه بوضوح اشاره به گفته خاتمي در تائيد كانديد جناح اصلاح طلب دارد . و از اينگونه اشارات در فيلم زياد ديده مي شود .

سير تحول قدرت در اين فيلم كه با وجوديكه تمايلات شدید خط قرمزی دارد ولي براي رسيدن به هدفش حاضر مي شود بعنوان  نماینده‌ی حزب وحدت ملی ( آبي ها يا اصلاح طلب ها ) وارد مجلس شود كنايه اي به كساني كه در عرصه قدرت براي رسيدن به هدفشان حتي اساسي ترين عقايد و باورهاي خود را هم زير پا مي گذارند و اتفاقا انتخاب نام قدرت براي قهرمان فيلم هم نام بسيار مناسبي است .

 

ولي  فيلمساز  و فيلمنامه نويس وقتي مي خواهد كه از گفته هاي طنز و شوخي هم استفاده كند بايد نكته ها و ابداعات خودش  را ايجاد كند نه اينكه فقط متكي به گفته هاي مردم كوچه و بازار باشد . اين است كه فيلمنامه چفت و بست درست حسابي هم ندارد و مطابق با زمان هم نيست همين فيلمنامه را اگر مثلا 5 سال پيش هم ساخته بودند هيچ فرقي نمي كرد .

بازهم موضوع هميشگي  خلط بين  شخصیت پردازي و تيپ سازي را در اينجا شاهد هستيم شخصيت هاي فبلم عمدتاً  تيپ هايي هستند كه در جامعه ما فراوانند. كه گاهي حتي نامشان هم بقدري شبيه است كه بوضوح مشخص است كه منظور چه كسي است ؟  مثل آقاي حاتمي ( كه منظور همان محمد رضا خاتمي از سران جناح اصلاح طلب است )

اشاره هاي فيلم به جريانات سياسي سطحي و گذرا است  و عمقي ندارد. و از اين رو بيشتر نقش كليشه اي پيدا مي كند

كمال تبريزي فيلم ساز خوبي است اين را با نگاهي گذرا به كارنامه اي كه در طي يكي دو دهه اخير داشته است مي توان ديد از ليلي با من است كه باب شوخي با مسئله اي جدي مثل جنك را باز كرد و فيلم  موفقي بود تا رضا مارمولك ... ولي او وقتي مي تواند فيلم خوب بسازد كه فيلم نامه خوبي داشته باشد و در مارموز او از اين امكان بي بهره بوده است!

شوخي هاي كلامي فيلم چندان موفق نيستند از جمله بست نشستن در شاه عبدالعظیم را فقط آن دسته از مردم متوجه مي شوند كه با ماجراي بست نشيني  احمدی نژاد و بقايي را شنيده باشند در حالي كه در همين هنگام تماشاي فيلم خانوم بغل دستي من از نفر كناري اش مي پرسيد تشر زدن يعني چي ؟

يا مثلا  ارتباط نصرت  مشاور قدرت با مرغي كه هميشه به همراه دارد براي بيننده عادي روشن نيست مگر اينكه از قبل پس زمينه اين بازي هاي سياسي را داشته باشد

در اين ميان بايد به موسیقی خوب و مناسب فيلم اشاره كنم كه بوسيله گروه  بمرانی تهیه و تولید شده  كه از جمله جنبه هاي مثبث فيلم است .

............نوشته محمد توكلي – 23 ديماه 1397 – ممكو

 

 

حالا يا فردا حركت مي كنم بطرف كرمانشاه...
ما را در سایت حالا يا فردا حركت مي كنم بطرف كرمانشاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : memco1397 بازدید : 86 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 6:42